خلوتگاه تنهایی منوسازم

بحث واطلاع رسانی درباره مسائل مختلف نوشته شده توسط سید مصطفی میربشری

خلوتگاه تنهایی منوسازم

بحث واطلاع رسانی درباره مسائل مختلف نوشته شده توسط سید مصطفی میربشری

رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن

رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها

خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده

بر آب دیدهٔ ما، صد سنگ آسیا کن
خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارا

بکشد، کسش نگوید: تدبیر خون‌بها کن
بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشد

ای زرد روی عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن، آن را دوا نباشد

پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم

با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن
بس کن که بی‌خودم من، ور تو هنز فزایی

تاریخ بوعلی گو، تنبیه بوالعلا کن

آنکس که بداند

آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمایید که بس خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد و دهر بماند
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند

چه غریبانه شده اشک ،روانه

 

این چندبیت شعرونوشتم البته اگه بشه بهش گفت شعر  

اگه قابل دونستین نظربدین  

اگه خواستین بااسم زیرش هرجایی درجش کنین باعثه خوشحالیمه

 

*چه غریبانه شده اشک ،روانه*

 

 منواین ظلمت واین بغض شبانه

  

*منواین گریه واین تاریکی شب*

  

منواین عشق ودلی سوخته ازتب  

 

*تب دل کندن از این عالم وآدم*

  

تب عشقه توواین زندگی وغم 

 

*منویک سازوهمین زمزمه ی درد* 

 

منواین بی کسی وخاموشی سرد 

 

*منویک سازونُت وکاغذی از شعر*

  

منواین تاریکی ویک شب بی مِهر 

 

* شبی ازغصه سراسر،شبی بادردبرابر* 

 

 شبی بافکر تودرسر،شبی ازفکرفراتر

  

*چه بگویم که کسی بازنیامد به سرایم * 

 

منوتکرار شب وبازهمان حال وهوایم 

 

*چه بگویم  که زمان نیستومن پر زصدایم* 

 

زکه پرسم؟که چرااین شده پاداش وسزایم 

                            *   از(مصطفی میربشری)*

ازاین دنیا همی ما سیر گشتیم

ازاین دنیا همی ما سیر گشتیم                                جوانی را ندیده پیر گشتیم  

 

درآن دوران که خواستیم زندگی را                   درون  غم همی زنجیر گشتیم  

شاعر(سیدمصطفی میربشری)

این شعروحدوددوسال پیش گفتم البته اگه بشه بهش گفت شعر

چیست درزمزمه مبهم آب؟

همه می پرسند:

«چیست درزمزمه مبهم آب؟

«چیست درهمهمه دلکش برگ؟ 

چیست دربازی آن ابرسپید،

روی این آبی آرام بلند،

که تورا می برد این گونه به ژرفای خیال؟ 

چیست درخلوت خاموش کبوترها؟

«چیست درکوشش بی حاصل موج؟ 

چیست درخنده جام؟

که توچندین ساعت

مات ومبهوت به آن می نگری؟ 

   نه به ابر،

نه به آب،

نه به برگ، 

نه به این آبی آرام بلند،

نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام،

نه به این خلوت خاموش کبوترها؛ 

من به این جمله نمی اندیشم 

من مناجات درختان راهنگام سحر،

رقص عطرگل یخ رابا باد، 

نفس پاک شقایق رادرسینه کوه،

صحبت چلچله ها رابا صبح، 

نبض پاینده هستی را،درگندم زار،

گردش رنگ وطراوت رادرگونه گل، 

همه را می شنوم، می بینم! 

من به این جمله می اندیشم!

به تومی اندیشم...

کاش می شد که دراین قرن عجیب

کاش می شد که دراین قرن عجیب   

     همه بودند به خوشبویی سیب  

سیب یعنی که توزیبا هستی

تو رباینده دلها هستی

سیب یعنی اثر بوسه ناز

روی لب های ترک دار نیاز

سیب یک واژه تو خالی نیست

پرعطراست ، گل قالی نیست!....

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

 

 

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن
باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
 تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روئیده
با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمناک دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی است ...
رؤیای من تنها برای دیدن زیبای آن چشم ،
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم ...
همین بود آخرین حرفت ،
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت .........
چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت
و نارنجی خورشید ، وا کردم .
نمی دانم چرا رفتی ،
نمی دانم چرا ؟؟؟
شاید خطا کردم ...
وتو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
 نمیدانم کجا ، تا کی ، برای چه ... ولی رفتی ...
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید ...
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید ...
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت ...
تو هم در پاسخ این بی وفایی بگو
در راه عشق و انتخاب او خطا کردم ...
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید ...
نمی دانم چرا
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت
دعا کردم .....

از زندگانیم گله دارد جوانیم

 

از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده ی جوانی از این زندگانیم

دارم هوای صحبت یاران رفته را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق

داده نوید زندگی جاودانیم

چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر

وز دور مژده ی جرس کاروانیم

گوش زمین به ناله من نیست آشنا

من طایر شکسته پر آسمانیم

گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند

چون میکنند با غم بی همزبانیم

ای لاله ی بهار جوانی که شد خزان

از داغ ماتم تو بهار جوانیم

گفتی که اتشم بنشانی.ولی چه سود

برخاستی که بر سر آتش نشانیم

شمعم گریست زار به بالین که شهریار

من نیز چون تو همدم سوز نهانیم

نمی دانم پس از مرگم

 

 

 

 

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم

چه خواهد ساخت ؟

ولی بسیار مشتاقم ،

که از خاک گلویم سوتکی سازد.

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او یکریز و پی در پی ،

دَم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد ،

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .

بدین سان بشکند در من ،

سکوت مرگ بارم را

بی تو

 

 

 

بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چه سان میگذری غافل ازاندوه درونم
بی من از کوچه گذرکردی ورفتی
بی من از شهرسفرکردی ورفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی
نگهت هیچ نیافتاد به راهی که گذشتی...
چون در خانه ببستم
دگرازپای نشستم
گویا زلزله آمد ،گویا خانه فرو ریخت سرمن
بی تو من درهمه شهرغریبم!
بی تو کس نشنود ازاین دل بشکسته صدایی
توهمه بود و نبودی
توهمه شعروسرودی
چه گریزی ز بر من که ز کویت نگریزم...
گر بمیرم ز غم دل با تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی

نتوانم نتوانم

بی تو من زنده نمانم!!!

بی تو من زنده نمانم!!!

من صبورم اما

  

 

 

 

 

 

به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم .

من صبورم اما . . .

چقدر با همه ی عاشقیم محزونم !

و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ

مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم .

من صبورم اما . . .

بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم

بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب

و چراغی که تو را ، از شب متروک دلم دور کند. . . می ترسم .

من صبورم اما . . .

 

آه . . . این بغض گران صبر نمی داند چیست ....! 

 

عاقبت

عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود 


عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود


شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر


مهربانی حاکم کل مناطق می شود 

 

اس ام اس خندا دار باحاله بخون حتما

  

 

 غضنفر یه سکه میندازه هوا شیر میاد فرار میکنه 

 

 

 رفیق غضنفر بابا ش مرده بوده هی بی تابی میکرده .دوستاش بهش میگن برو دلداریش بده.میره پیشش میگه: ناپلون رو که میشناسی؟ اینهمه جنگ و فتوحات کرد اخر مرد.انیشتنم که میشناسی؟اینهمه کشف و اختراع کرد اخرش مرد.بابای تو که هیچ گهی نبود تو اینقدر براش بی تابی میکنی 

 

غضنفره میره در خونه دوستش و هر چی در میزنه کسی درو باز نمیکنه با خودش میگه فکر کنم در خرابه بهتره زنگ بزنم hee hee  

  

 

 

غضنفر تو هواپیما تفنگشو میذاره رو مخ خلبان و میگه:از همینجا صاف میری بندرعباس خلبانه میگه:حالا چرا بندرعباس؟

میگه :آخه دوستم قراره از اونجا قاچاقی ببردم دوبی

 

 بی تو هرگز…



با تو… مامانم نمی ذاره!big grin 

 

 

 

غضنفر با ماشینش تو برفا گیر می کنه زنجیر نداشته سینه می زنه!

 

 

به غضنفر میگن عجب مملکت خر تو خری داریم میگه آره بابا من 3 بار رفتم سربازی هیچکی نفهمید! 

 

 

 

 

غضنفر میره پارتی فرداش دوستش میگه دیشب خوش گذشت؟ میگه آره خیلی باحال بود من را هم خیلی تحویل گرفتن اسم یه گل هم روم گذاشته بودن هی می گفتن اسگل باید برقصه اسگل باید برقصه   

 

 

 

غضنفرمیره ماشینشو بیمه کنه، آقاهه بهش میگه ایشااله هیچوقت از بیمه‌تون استفاده نکنید، ترکه هم میگه ایشااله تو هم از این پوله خیر نبینی    

 

 

 

مرغه با خروسه میره در مغازه و میگه دوتا تخم مرغ بدین مغازه دار میگه شما واسه چی خودت تخم نمیزاری مرغه میگه چون ما هنوز تو دوران عقدیم

  

 

 

دو تااصفهانی دراز کشیده بودند یکیشون داشته خمیازه می کشیده اون یکی میگه داداش تا دهنت بازه لطفا این اصغر ما رو هم صدا بزن

جدیدترین یوزروپسوردآپدیت نود32 آنتی ویروس

 

 

 

Username:EAV-29893649
Password:kubdkbpjmb

 

Username:EAV-30157029
Password:t74mhsk2p7


Username:EAV-30159178
Password:6338xv64mc


Username:EAV-30160975
Password:p8bprcedtv


Username:EAV-27675944
Password:bm5j4dv4cr


Username:EAV-30074274
Password:xdks2aft2a


Username:EAV-30074282
Password:ar2sfcdbjm

حتی یه بار یادش نموند ماه و روز تولدم

 

نشد یه قصری بسازم پنجرهاش آبی باشه
نشد یه قصری بسازم پنجرهاش ابی باشه
من باشم و اون باشه و یک شب  مهتابی باشه  

نشد یه جا بمونه و آخر بشه ماله خودم
حتی یه بار یادش نموند ماه و روز تولدم 

با همه التماس من نشد دیگه نره سفر
شعرام بجز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر
نشد برم بغل بغل واسش شقایق بچینم
نه این که من نخوام برم نزاشت گلهارو ببینم
نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم
یکی میگفت خواب دیده که اون گفته عاشقش میشم
اما نشد ، اما نشد قسمت ما یه لحظه ی روشن و خوش
پیغام واسش فرستادم بیا بازم منو بکش
نسد که نشکنه بازم این چینی شکستنی
هیچ جای دنیا ندیدم هیچ جای دنیا ندیدم
عجب چشای روشنی
باور نکرد یه موژشو به صدتا دریا نمیدم
یه تار مو خواستم نداد گفت به تو دنیا نمیدم
راست میگه هر چی اون بگه راست میگه هر چی اون بگه
من کجا و دیوونگی
چه جوری به حرفش گوش کنم
اون گفت بچسب به زندگی
خلاصه آخرش نشد ما گل سرخ رو بو کنیم
اون گفت برو که بتونیم خوب حفظ آبرو کنیم
نشد یه بار برسم به آرزوهای محال
یه  خاطره مونده برام با یه سبد میوه کال
نشد منم واسه یه بار به آرزوهام برسم
گذشته کار از کارمون
دیر شده به خدا قسم
نشد به موقع این کویر ابری بشه بارون بگیره
نشد خودش آینه که هست بیاد و شمعدون بگیره
نشد بپاچم زیر پاش عطر گل محمدی
نشد بهم جواب بده
حتی بهم بگه بدی
نشد  دوستت دارم بگه
به من که نه به دیگری
نشد یه بارم رد بشه
از روی شعرا سرسری
نشد یه کاری بکنه
که بدونم دوستم داره
آتیش گرفتم و یه بار
نگام نکرد بگه آره
نشد یه بار حرف بزنه
نزاره پای سرنوشت
نشد یه شب نگم خدا الهی که بره بهشت
نشد بشه یه بار واسش یه فال حافظ نگیرم
نشد تو رویاهام براش روزی هزار بار نمیرم
نشد بره
نشد نره
نشد بخواد
نشد بیاد
نشد ولی
شاید بشه
واسم  دعا کنید زیاد
از شما پنهون نکنم
یه حرفهایی بهم زده
گفته همین روزا میاد
اما هنوز نیومده
قصه داره تموم میشه
مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید
اول خدا بعدا شما
قصه داره تموم میشه
مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید
اول خدا بعدا شما 

یکسال گذشت

یکسال دیگه هم از عمرمون گذشت  

چقدرزود انگارهمین دیروزبود 

زمان چقدرزودمیگذره وآدماچقدرسریع با  زمان عوض میشن 

آدمای پاک ومعصوم تبدیل میشن به آدمای سنگدل وگرگ ویابرعکس  

 

چقدردنیاعجیبه ، چقدربالاوپایین داره  

 

خدایادستامورها نکن خودت میدونی جزخودت کسیوندارم .